تصویر هدر بخش پست‌ها

Land of peace

به وبلاگ دنیای ارامش خوش اومدین:)

جادوی پنهان_hidden magic بخش اول:گذشته

جادوی پنهان_hidden magic بخش اول:گذشته

| ʙᴀʜᴀʀ

ادامهههه

بخش اول یکم عجیبه ولی بعدش درست میشه

(مامان یه داستان برام تعریف کن...مثل قبلا)

(باشه عزیزم.خب....روزی روزگاری دو تا پری عاشق با هم زندگی میکردن.اونا یه دختر داشتن...)

(مامان اسم اون دختر چی بود؟)

(مثل تو،اسمش امیلی بود.یه روز جادوگر های بدجنس به اونا حمله میکنن و سعی میکنن پری مرد رو بکشن.پری مرد برای محافظت از زن و بچه ش با جادو جلوی اونا رو میگیره ولی جادوش رو از دست میده.جادوگرای بیشتری میومدن،پس پری زن بچه شو برمیداره و به یه دنیای دیگه فرار میکنه.)

(پری مرد زنده موند؟)

(کسی نمیدونه.زن به جایی میره که توش جادو وجود نداشته.زن خودشو تبدیل به یه ادم معمولی میکنه.بچشم همینطور!اونا تا ابد کنار هم با خوبی و خوشی زندگی کردن و گذشته شون رو جا گذاشتن.)

(مامان،جادو وجود داره؟اگه هست پس چرا من ندیدمش؟)

(معلومه که وجود داره.جادو منطق خاص خودشو داره،فقط باورش داشته باش تا یه روز سراغت بیاد.حالام وقت خوابه امیلی.)

___________________

میدونم،کوتاه بود و بگی نگی مسخره.ولی بدونین پارتای بعدی قراره خیلی هیجان انگیز باشه.

بخش دوم:نشانه خواهد بود